مراسم شب دوم محرم 1393 - هیئت رایه العباس و ثارالله - مداحی حاج محمود کریمی

خیلی زود شب دوم محرم هم فرا رسید. شبی که برای اصحاب و ورود کاروان امام حسین (ع) به کربلا مرثیه سرایی انجام می شود. ورود به کربلا که با نهایت احترام حضرت زینب (س) قدم بر خاک کربلا نهادند و اصحابی که به اندازه یک لشگر برای امام ارزش داشتند و همه بهشت واقعی را در کنار حسین (ع) دیدند. حبیب بن مظاهر کسی است که برای امام حسین دوبار کشته شد ؛ یک بار زمانی که جوان بود از بالای پشت بام خانه به زمین افتاد و در گذشت و به خواست خدا و البته عنایت امام حسین دوباره زنده شد و بار دیگر هم در جریان عاشورا که مردانه جنگید و به شهادت رسید. حبیب و غلامش و ده ها تن از خانواده اش هم جز کسانی بودند که در عاشورا به درجه شهادت نائل آمدند ؛ اما همین حبیب که تنها کسی بود که برای امام دوبار کشته شد فرمود ما در دنیای برزخ در کنار حسین (ع) هستیم و از وجود ایشان لذت می بریم اما بزرگترین آرزویمان این است که در دسته های سینه زنی بودیم و برای امام سینه میزدیم و اشک می ریختیم چرا که ثواب گریه بر امام حسین و یارانش بهترین اعمال است.
زیارت انبیا از کربلا
حسین نوه دختری ابوحمزه ثمالی می گوید :
در اواخر حکومت بنی مروان مخفیانه به قصد زیارت امام حسین علیه السلام به راه افتادم. هنگامی که به کربلا رسیدم پنهان شدم تا شب از نیمه گذشت . سپس به طرف قبر مطهر رفتم و دیدم مردی به سوی من آمد و گفت : (خدا به تو اجر عنایت کند ، برگرد که نمی توانی به زیارت مشرف شوی) من با ترس برگشتم و نزدیک طلوع فجر دوباره به طرف قبر مطهر رفتم . باز همان شخص آمد و گفت : (تو نمی توانی به زیارت بروی) گفتم : خدایت به سلامت بدارد ، چرا نتوانم ؟ من از کوفه به قصد زیارت آمده ام ، مرا از زیارت محروم مکن ، می ترسم اگر تا صبح این جا بمانم شامیان مرا دستگیر کرده و به قتل برسانند.
او در جواب گفت :(کمی صبر کن . حضرت موسی بن عمران علیه السلام از خدای تعالی اجازه گرفته که به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود. و پس از اجازه همراه با هفتاد هزار از فرشتگان به زمین فرود آمده است . از اول شب تا حال به زیارت آن حضرت مشغولند و منتظر طلوع فجر می باشند و پس از آن باز به آسمان عروج خواهند کرد. )
گفتم : تو کیستی ؟ گفت : من یکی از فرشتگانی هستم که مامور حفظ و حراست حرم امام حسین علیه السلام ودرخواست آمرزش برای زائرین آن حضرت هستم. حسین گوید : از شنیدن این سخنان چنان متحیر شدم که نزدیک بود عقل خود را از دست بدهم و بالاخره پس از طلوع فجر به زیارت آن حضرت مشرف شده و از ترس شامیان به سرعت برگشتم.
به نقل از وبلاگ خاکریز عشق